شَهر یک نَفَره

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۶ ثبت شده است

به وارد شدن آدم (های) جدید در زندگی ام فکر میکنم و چگونگی امکان پذیری آن.همیشه که نباید هوسِ خوردن هندوانه خنک در ساعات پایانی دومین ماه سال کرد،یا هوس نوشمک پرتغالی یخ زده در ساعات ابتدایی سومین ماه سال.گاهی باید هوس کنی که بی هوا و تصادفی تعدادی آدم ناشناس سر و کله شان در شلوغی های زندگی ت پیدا شود که با فکر «بودن» شان حس کنی دوازده ماه سال،سهم یک قاچ هندوانه خنک  و نوشمک پرتغالی یخ زده ات محفوظ باقی می ماند.

بعد از دیدن این فیلمِ به نظر من شاهکار به این نتیجه میرسید که در بطن واژه سه حرفی عشق،جهانی عجیب و ناشناخته زندگی میکند که شاید اکثریت افراد بی تفاوت از کنارش عبور می کنند.آیا خواندن همین تک جمله شما را به دیدن اش ترغیب نمی کند؟

همه چیز داشت خوب پیش می رفت.شاید هم خیلی خوب.رفاقت و حس خواهرانه مان را می گویم.همه چیز داشت خوب پیش میرفت تا زمانی که سر کله یک جنس مذکر در زندگی اش پیدا شد.