This Is Us-S03E09
رابینسون: وقتی بچه بودیم و میترسیدیم ازاینکه یه هیولا تو کمدمون هست یا اینکه بابام رفته و میخواست مست و عصبی بیاد خونه،مامان بهمون میگفت نفس بکشیم.خیلی جالبه که یه وقتایی یادمون میره.اونقدر از خیال مردن میترسیم که یادمون میره کاری رو انجام بدیم که زنده نگهمون میداره."نفس کشیدن"
This Is Us-S03E04
جک : اووه.دیدی؟ یه مُشت محکم خورد تو فکش،خونِش رو تُف کرد.اونوقت چیکار میکنه؟ لبخند میزنه.
رندال: چرا اینکار رو میکنه؟
جک : نمیخواد حریفش بفهمه که آسیب دیده.بعضی مبارزها یه کاری می کنن خب؟ اگه حریف خیلی محکم بهشون مشت بزنه،یه لبخند خیلی بزرگ رو صورتشون میکارن
This Is Us-S03E06
Once Melody left me, it dawned on me,looking out at all those wonderful city lights, that I was just one of those millions of city lights,a tiny little pixel,buried within the white noise of life,blinking on for just a brief second in time.I didn’t want to be a martyr,I wanted to be nobody.And I walked out of that apartment with only the clothes on my back.To become nobody.