شَهر یک نَفَره

۶ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

مسواک را از دهانم کشیدم بیرون زل زدم به کف دهانم.کورمال کورمال رد چیزی را توی ذهنم دنبال کردم.از جایم تکان نخوردم.نمی خواستم چیزی مانع کارم بشود.آرزو کردم دنیا بایستد تا من بروم به جایی که نمی دانستم کجاست. باید می رفتم.چاره ای نداشتم.با ذره ذره وجودم می خواستم این فرصت از من گرفته نشود.فقط همین یکبار.حس ریز  و فراری  بود توی تاریکی.نمی توانستم بگیرمش.هر لحظه ممکن بود از هم بپاشد و همه چیز در دالان های تنگ و تاریک حافظه ام برای همیشه گم و گور بشود. التهابش کله ام را داغ کرده بود.مثل ذره ای در رگ هایم راه افتاده بودم و به سرعت می رفتم تا بلکه برسم. فقط برسم.

ناگهان گیرش آوردم در چند ثانیه هوشیاری که خواب را به کل از سرم پرانده بود.حسی بود که سخت به درک می آمد.فهمیدم این خود میل است که برایم تازه است نه چیزی که داشتم دنبالش می گشتم.همین میلی که درست نمی شناختمش اما از جنس زندگی بود.خود زندگی بود.در من بود و بیدار بود و می توانستم ببینمش.


ماه کامل میشود | فریبا وفی | نشر مرکز 

.

«...آدم ها در نقطه خاصی به هم وصل میشوند.مهم نیست چه جوری باشند.مهم آن نقطه است.»


ماه کامل میشود | فریبا وفی | نشر مرکز

گاهی اوقات ترس ونگرانی رویاهایم را می پراند.یکباره آینده را از دست می دادم.نمی توانستم به آن فکر کنم.در جایی از زمان گم و گور می شد و خودش را نشان نمی داد.برای اولین بار در زندگی ام ناتوان شده بودم از فکر کردن به آینده.مثل از دست دادن نیمی از عمر بود.


ماه کامل میشود | فریبا وفی | نشر مرکز

«ببین ناامیدی اولِ همه کارهاست.اول از همه چیز و همه کس می بُری.بعد تک و تنها می شوی.ناامید،بدبخت،مفلوک.اینجا که می رسی تازه آن وقت همه انرژی ات برمیگردد به خودت.»


ماه کامل میشود | فریبا وفی | نشر مرکز

هیچ کاری بی معنی تر از این نیست که بخواهی برای کسی که برایش مهم نیستی از خودت بگویی.


ماه کامل میشود | فریبا وفی | نشر مرکز

بعد از گذشت پنج سال،هنوز از تاریخ هفت/تیر میترسم..

مزخرفترین و چرندترین برنامه اجرایی سیستم آموزشی کشور با شعار:«بعد از دوازده سال جان کندن،بیا و طی چهار ساعت سرنوشتت را بساز»